رامیلارامیلا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات رامیلا عشقم

قلعه شادی

رامیلا جونم دیروز جمعه بود و من و پدربردیمت قلعه شادی اونجا تمام بازیهارو که مربوط به سنت میشد کردی خیلی بهت خوش گذشت تازه بعضی هاشم دوبار سوارشدی وقتی خواستی تاب سوار شی مسئولش گفت که برای دختر شما زوده ما گفتیم که نه یه باردیگه هم اورده بودیمش که کوچکتر بود سوارش کردیم خلاصه وقتی سوارشدی صدای موزیک میآمد توهم بااون صدا میرقصیدی و خودتو هی قرمیدادی همه اونایی که دور اونجابودن ماتت شده بودن و یه خانمه که اصلا بچه خودشو یادش رفته بود و  تاب که چرخ میخورد لپاتو میکشید و باهات بازی میکرد خلاصه که کلی کیف کردی منو پدرهم وقتی میدیدیم که شما داری خوش میگذرونی ماهم بهمون خوش میگذشت.تازه کلی هم عکس گرفتیم. مانی جونم ایشالله که همیشه و درهمه ...
26 فروردين 1391

بدون عنوان

رامی جونم عشق مانی پریروز که واکسنتو زدم خیلی بهت سخت گذشت الهی بمیرم کلی بیقراری کردی و گریه کردی بعداز اینکه واکسنتو زدم و بردمت خونه مادرجون خوب بودی ولی بعدش که رفتم سرکار خیلی اذیت شدی تا بعدازظهر هر یکساعت یه بار تماس میگرفتم ولی انگار هرچی زمان میگذشت حالت بدتر میشد هم تب و هم درد بعدازظهر که من اومدم هم خیلی بیتابی کردی الهی بمیرم چقدر درد داشتی که نمیتونستی دست چپتو تکون بدی آخه به هردوتا دستت زدولی دست چپی واکسن کزاز بودکه درد وتب هم بخاطر همون بود شب هم بهت خیلی بد گذشت تاصبح نخوابیدم میترسیدم خدایی نکرده تبت بره بالا تا ساعت 1 نصف شب که بیدار بودم تبت پایین نیومد مجبورشدم بهت شیاف بزنم وقتی اینکاروکردم خیلی بهتر شدی وتبت نسبتا پا...
23 فروردين 1391

بدون عنوان

رامی جونم خیلی وقته که برات نتونستم مطلب بنویسم چون مانیت خیلی کار داره ( آخه تو بمن میگی مانییییییییییی البته زماناییکه میخوای خودتو لوس کنی)من تو سرکارم و روزا مجبورم تا فرصتی پیش میاد برات بیام مطلب بنویسم واز اونجائیکه من از دوماه قبل از عید کارم واقعا زیاد میشه وتا یک ماه بعد از عید هم همینطور ادامه داره بخاطر همین فرصت نکردم. اول از همه سال نو بر عزیزدلم نفسم بندبند وجودم ناناز خودم خوشگل من مامانی من جیگر من مبارک عاشقتم. امسال دومین سالی بود که در کنار ما بودی عزیزم انشاءالله که 120 سال از این سالها رو نو کنی و با خوبی و خوشی و سلامتی بگذرونی. عید امسال خیلی خیلی خوب بود خیلی خیلی خوش گذشت و برای مسافرت رفتیم تایلند  روز ا...
21 فروردين 1391
1